نگاهی به زندگی و آثار مصطفی مستور
تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته مهندسی عمران در دانشگاه شهید چمران اهواز گذراند و پس از فارغ التحصیلی در سال 1367، به دلیل علاقه زیاد به ادبیات، برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، رشته ادبیات را در همین دانشگاه انتخاب کرد. مصطفی مستور بعدها به تهران آمد و اکنون ساکن تهران است.
مصطفی مستور نخستین داستان خود، دو چشمخانه خیس را در سال ۱۳۶۹ در مجلهٔ کیان منتشر کرد و اولین کتاب خود را نیز در سال ۱۳۷۷ با عنوان عشق روی پیادهرو شامل ۱۲ داستان کوتاه به چاپ رساند. او تنها دوسال بعد از انتشار اولین مجموعه داستان خود، رمان بلند و محبوب «روی ماه خداوند را ببوس» را منتشر کرد..
روی ماه خداوند را ببوس، پرافتخارترین اثر مصطفی مستور و نقطه عطفی در زندگی ادبی اوست. در این کتاب مستور به فلسفهی وجود خدا و شک در آن میپردازد.
پس از انتشار رمان موفق روی ماه خداوند را ببوس، توقع مخاطبان و منتقدان از او به شدت افزایش پیدا کرد. آثار دیگر او اغلب در قالب داستان کوتاه عرضه شد. «چند روایت معتبر»،«من دانای کل هستم»،«حکایت عشقی بیقاف، بیشین، بینقطه»،«بهترین شکل ممکن»، «تهران در بعدازظهر» و «زیر نور کم » از مجموعه داستانهای او از سال 1382 تاکنون به شمار میآیند.
از آثار مستور در زمینه داستان بلند میتوان به کتابهای « استخوان خوک و دستهای جذامی »، « من گنجشک نیستم »، « سه گزارش کوتاه دربارهی نوید و نگار » و « عشق و چیزهای دیگر» اشاره کرد.
هرچند او شهرت خود را مدیون داستانهای کوتاه و بلندش است، اما دستی در ترجمه و پژوهش نیز دارد. مستور داستانهایی از ریموند کارور را ترجمه کرده است و کتاب«مبانی داستان کوتاه» نیز اولین کتاب غیر داستانی این نویسنده است. او در این کتاب، به بررسی دقیق داستان کوتاه، تاریخچه، ساختار و عناصر تشکیلدهندهی داستان کوتاه پرداخته است..
جوایز و افتخارات مصطفی مستور
رمان روی ماه خداوند را ببوس در سالهای 1379 و 1380 عنوان برگزیدهی بهترین رمان سال را به دست آورد.
مستور در سال 1382 جایزه ادبی اصفهان را برای رمان استخوان خوک و دستهای جذامی دریافت کرد. او همچنین برندهی لوح تقدیر اولین دوره مسابقات داستان نویسی صادق هدایت شده است.
آثار مصطفی مستور:
داستان و رمان
عشق روی پیادهرو (مجموعه داستانک) ۱۳۷۷
روی ماه خداوند را ببوس (داستان) ۱۳۷۹
چند روایت معتبر (مجموعه داستانک) ۱۳۸۲
استخوان خوک و دستهای جذامی (داستان) ۱۳۸۳
من دانای کل هستم (مجموعه داستانک) ۱۳۸۳
حکایت عشقی بیقاف، بیشین، بینقطه (مجموعه داستانک) ۱۳۸۴
من گنجشک نیستم (داستان) ۱۳۸۸
تهران در بعد از ظهر (مجموعه داستانک) ۱۳۸۹
سه گزارش کوتاه دربارهٔ نوید و نگار (داستان) ۱۳۹۰
رساله درباره نادر فارابی (داستان) ۱۳۹۴
بهترین شکل ممکن (مجموعه داستانک) ۱۳۹۵
زیر نور کم (مجموعه داستانکهای منتشر شده ۱۳۹۵-۱۳۷۱) ۱۳۹۶
عشق و چیزهای دیگر (داستان) ۱۳۹۶
معسومیت (داستان) ۱۳۹۸
نمایشنامه
دویدن در میدان تاریک مین، ۱۳۸۵
پیادهروی در ماه، ۱۳۹۷
شعر
و دستهایت بوی نور میدهند، ۱۳۹۰
گربه همسایه، ۱۳۹۵
نویسندهای فیلسوف و اندیشمند
حضور اندیشه و فلسفه در داستانهای مصطفی مستور از مهمترین مولفههای سبک این نویسنده است. او از فلسفه برای خلق داستانهایش استفاده میکند. آشنایی مستور با فلسفه دین در ترکیب با قدرت داستانپردازی و خلق شخصیتهای پیچیده، او را به نویسندهای با آثار قابل تأمل حتی برای مخالفانش تبدیل کرده است..
او در کتابهای خود افکار دینی و تلاش انسان برای کشف حقیقت خود و جهان را از زبان شخصیتهای اصلی بیان میکند. اغلب آثار او بر پایه سه مفهوم بنا شده است: تنهایی، شک و عدم قطعیت. یکی دیگر از مسائل مورد علاقهی مصطفی مستور، توصیف تکرار و روزمرگی است. اما ویژگی متمایز کنندهی آثار او ، تکرار شخصیتهای یکسان در موقعیتها و کتابهای مختلف است. او با این دنبال کردن این روند توانسته مخاطب را نسبت به سرنوشت شخصیتهای مختلف آثار خود وابسته و کنجکاو نگه دارد.
شاید بتوان گفت در تمام آثار مصطفی مستور اندوهی عمیق وجود دارد که در نهایت از پس این اندوه بزرگ و عمیق روزنهی نوری پدید میآید. شاید این اندوه موجود در آثار مستور هم به همان نگاه فلسفی و یا حتی مذهبی او برمیگردد.
روی ماه خداوند را ببوس
وجود یا عدم وجود خدا، یکی از چالشبرانگیزترین پرسشهای بشر در طول تاریخ بوده است. سوالی که با وجود تمام فلسفهها و مذاهب، هنوز هم برای بیشمار انسانها سؤالی بیجواب تلقی میشود. مصطفی مستور در رمان روی ماه خدا را ببوس، همین موضوع را دستمایه نوشتن قرار داده و در قالب داستانی پرکشش به این موضوع پرداخته است..
یونس، شخصیت اصلی داستان، در حال تحقیق برای رساله دکترایش با موضوع بررسی جامعهشناسی خودکشی یک استاد برجسته است. مبهم بودن موضوع خودکشی و طولانی شدن پروسهٔ تحقیقاتش بیشتر به تردیدهای او در مورد حضور خدا دامن میزند.
در ادامه داستان، شخصیتهای دیگر بهعنوان دوست، همکلاسی، نامزد و… یکییکی وارد ماجرا میشوند که هرکدام به نوعی با این تردیدها روبهرو هستند. نویسنده بهخوبی توانسته فضایی پرسشگونه و مبهم را در روایت داستان ایجاد و به مخاطب منتقل کند.
مستور البته چندان به دنبال پاسخ دادن به پرسشهای مطرحشده توسط شخصیتهایش نیست. و در آخر هم شاهد یک پایان تقریبا باز هستیم که نشان میدهد نویسنده بیشتر به فضاسازیها پرداخته و قضاوت را به خواننده واگذار کرده است.
نقطهٔ اوج داستان در گفتوگویی بین شخصیت اصلی و دوستش علیرضا که نماد یقین و ثبات در باورهاست، نمود پیدا میکند.:«سایه گفت که تو در خیلی چیزها تردید کردهای. من از تردیدهای تو نگران نیستم، چون تردید حق انسان است، اما نگران چیز دیگهای هستم. نگران اینکه ناگهان از خودت شکست بخوری. اینکه اونقدر نزدیک بشی که دیگه چیزی دیده نشه.»
رمان روی ماه خداوند را ببوس به زبان های مختلفی همچون ایتالیایی، عربی، روسی و اندونزیایی ترجمه شده است. مستور در این اثر، تمام داستان و باورهای معنوی خود را از طریق ذهن شخصیت هایش روایت می کند و بر جامعه شناسی و علوم شناختی تأکید ویژهای دارد..
بخشی از کتاب روی ماه خداوند را ببوس
هستی لایه لایه است. تودرتو و پر از راز و البته پیچیده. برای درک اون باید خوب بود. همین. پاسخ من به این سوال دشوار همینه: خوب. من فکر می کنم هرکس در هر موقعیت می دونه که خوب ترین کاری که می تونه انجام بده چیه اما مشکل زمانی شروع می شه که انسان نخواد این خوب رو انتخاب کنه. در چنین صورتی او راه را کمی محو کرده. اگر در موقعیت دوم هم انسان نخواد به خوب تن بده راه محوتر و تاریک تر می شه. وقتی هزار تا انتخاب بد رو به جای هزارتا انتخاب خوب برمی گزینیم وضع این قدر آشفته و تاریک می شه که انسان حتی نمی تونه یک قدم هم جلو برداره. شبیه قدم زدن در مه می مونه که با هر قدم که برداری راه وضوح بیشتری پیدا می کنه.
استخوان خوک و دستهای جذامی
«به خدا سوگند که دنیای شما در نزد من پست تر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ جذامی.» این جمله، که نقل قولی از امام علی است و در بخشی از کتاب بیان میشود، الهامبخش اسم این رمان برای مصطفی مستور بوده است.
داستان این کتاب در واقع داستان زندگی ساکنین یک ساختمان ۱۷ طبقه به نام برج خاوران است که هر کدام مشکلات خود را دارند٬دانیال با دغدغههای فلسفی اش٬حامد دانشجوی عکاسی که بین عشق مهناز و نگار مانده٬نوذر که به خاطر پول دست به هر جنایتی میزند٬محسن و سیمین که در حال طلاق هستند و آینده دختر کوچک شان درنا معلوم نیست ٬دکتر مفید و همسرش افسانه که دنبال اهداکننده مغز استخوان به پسر رو به مرگشان٬الیاس هستند٬سوسن که پس از سالها بدکارگی به خاطر امرار معاش٬عشق را با شاعری به نام کیانوش تجربه میکند٬پریسا که در یک مهمانی مورد تجاوز قرار گرفته و به آینده خود ناامید است، و آدمهایی از این دست که در آخر همه به رستگاری میرسند…
اوج هنر مصطفی مستور دراین کتاب ایجاد تضادهای شخصیتی در شخصیتهای کتاب است که درنهایت همگی شان در نقطه انتها باهمدیگر تلاقی پیدا میکنند.
این اثر که یکی از پرفروشترین رمانهای فارسی است به زبانهای متعددی از جمله ترکی،روسی، ایتالیایی و… ترجمه و در کشورهای مختلف اروپایی منتشر شدهاست. همچنین محمد رحمانیان فیلمنامهای را با الهام از این اثر نوشت.
چاپ سیو هشتم این رمان در سال ۱۴۰۰ منتشر شدهاست.
بخشی از کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی
شب. پنجرهی رو به خیابانِ آپارتمانی در طبقهی چهاردهمِ برجِ مسکونیِ خاوران ناگهان باز شد و مردی -اسمش دانیال- انگار کلهاش را آتش زده باشند، رو به خیابان جیغ کشید: اون پایین دارید چی کار میکنید؟ با شما هستم با شما عوضیها که عینهو کِرم دارید تو هم میلوليد. چی خیال کردید؟ همهتون، از وکیل و وزیر گرفته تا سُپور و آشپز و پروفسور، آخرش میشید دو عدد. خیلی که هنر کنید، خیلی که خبرِ مرگتون به خودتون برسید، فاصلهی دو عددتون میشه صد. صدام رو میشنفيد؟ میشید یه پیرمردِ آبزیپوی عوضیِ بوگندو. کافیه دورِ تند نیگاش کنید. همین که دورِ تند نیگاش کردید میفهمید چه گندی زدید. میفهمید چه چیزِ هَجو و مزخرفی درست کرديد. حالا با این عجله کدوم جهنمی قراره برید؟ قراره چه غلطی بکنید که دیگرون نکردند؟ واسهی چی سرِ یه مستطیل یا مربعِ خاکی، دخلِ هم رو در میآرید؟ بدبختها! شما به خودیِ خود بدبخت هستید، دیگه واسهی چی اوضاع رو بدتر میکنید؟ … یعنی غلطی هست که نکرده باشید؟ به شرفم قسم هر کاری که خواستید کردید و اگه نکرديد لابد نتونستید بکنید. مطمئنم از سرِ دلسوزی و این جور چیزها نبوده که نکردید. حكماً عرضهش رو نداشتید. دنبالِ چی میگردید؟ آهای عوضیها! آهای با شما هستم با شما که هر کدومتون فکر میکنید دهنِ آسمون باز شده و تنها شما از توش پایین افتادید. اگه تا حالا کسی بِهِتون نگفته من میگم که هیچ آشغالی نیستید. من یکی که براتون و واسهی کارهاتون تره هم خرد نمیکنم[۱۵]
معسومیت
کتاب معسومیت یکی از جدیدترین آثار مصطفی مستور در سال 98 منتشر شد و چاپ اول آن در عرض یک هفته به اتمام رسید. .
رمان «معسومیت» با زبانی که خاص نویسنده است، زندگی چهار دختر و پسر را در زمستان ۱۳۹۷ مرور میکند. از ویژگیهای این رمان، استفاده عمدی مستور در بهکارگیری کلمات با املای نادرست در سراسر رمان است. ویژگیای که از قضا باعث نقدهای زیادی به این رمان شده و بعضی علت آن را جلب توجه خام نویسنده و سادهانگاری مخاطب دانستهاند.
بخشی از کتاب معسومیت
از حیاط خونه که زدم بیرون پیاده رفتم طرف خونه. چند قدم که برداشتم باز اون فکر همیشگی اومد سراغم. درست نمیدونم اما از دو سال پیش که مامان و بابا از هم جدا شده بودند، هر وقت مامان را تو حیاط خونه میدیدم اون فکر مسخره میاومد سراغم. منظورم اینه که تا چند روز دلم میخاست رییس جمهوری، شهرداری، وکیلی وزیری چیزی بودم و میتونستم دستور بدم یک روز را به اسم «روز عروس» اسمگذاری کنند و تو اون روز همه زنهای شهر از پیر و جوون گرفته تا مجرد و متاهل تا بچه و بزرگ و سالم و مریض و آزاد و زندونی، همه لباس عروس بپوشند و بریزند تو خیابونهای شهر و همه جا را قرق نور کنند